به لیلای رسول یونان

گرفت از دستمو پیش عموم برد

چقدپیش داداش جونش قسم خورد

عموتاقول لیلارو به ما داد

همون شب خاله ی لیلا زد و مرد

قمر خانم حناشو درنیاورد

شب عیدم سیاشو در نیاورد

منم خل تر شدم از عشق لیلا

عمو عباس صداشو در نیاورد

گذاشتم تا شب سالَم تموم شد

یه سال دیگه از عمرم حروم شد

یه روز لیلارو آوردم تو خونه

نمی دونم چه جوری شد که روم شد

بهش گفتم سیاتو در میاری؟

یه گوشه هرجا که خواستی میذاری!

بذار تا خاله بعدیت نمرده

بیام فردا دوباره خواستگاری

همینو گفتمو لیلا پس از اون

زد و خوشحال رفت از خونه بیرون

منم تنها و سرگردون تو خونه

شدم انگار مجنون تو بیابون

شبوتاصبح بیداری کشیدم

مرتب عکس لیلارو کشیدم

دم صب خواب اومدافتاد روپلکام

نیفتاده زدو از جا پریدم

زدم بیرون صب از توی بیابون

زدم بهتر بگم،از خونه بیرون

دو ساعت بعد با لیلا نشستیم

کنارحوض،توختم عمو جون

چقدر اقوام لیلا غصه خوردن!

به نوبت،یک به یک هی جون سپردن

تموم خاله هاش مردن تا امروز

هنوز از عمه هاش چیزی نمردن!

این شعر از کتاب نزدیک ته خیار آقای ناصر فیضه ایشون طنز نویسن من کتاباشو خیلی دوست دارم پیشنهاد میکنم شمام کتاب املت دسته دارو فیض بوکشو بخونین



نظرات شما عزیزان:

عشق2طرفه
ساعت16:53---20 بهمن 1392
شعرش قشنگ بود ... حالا توو کتاب هم اسم لیلا بوده یا تو اسم خودتو گذاشتی؟؟



مرسی از پشنهادت
پاسخ:mitooni ketabo tahiye koni bebini kho vala


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 20 بهمن 1392برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]