رفتـــم خونه بــابــابزرگم؛ داییـــمم اومده بودهماشیــنمو تو حیاط میبینـــه!میــاد تو به خیالٍ اینکــهمــن خوابیــدم رو مبل و ملافه ام روم هستش! از رو مبــلمیندازتــم پاییــن و میگه: تنٍ لش؟! خوابتــو میــاریخونــه مــامــانی؟!
یهــو بــابــابزرگم پخش میشــه رو پارکت!
منــم از همه جا بیخبر از دسشویی اومدم دیدم داییــم دارهزمیــنُ گاز میزه و از بــابــاجون معذرت میخاد!
بعدش قضیه رو گفته بــابــاجون میگه: دیدی امیـــر؟! مــنپیش مرگــت شدم حالا بیا رگ گیــریم کن پســرٍگلــم! بهداییم میگــه: سببٍ خیــر شدی علیـــرضا؟!
یعنـــی فــدا هرچی بــابــاجونٍ جیگـــرٍ بشم مــن!
بــابــابزرگـــه فرصت طلبـــه داریـــــم؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دختر عمم 8 سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کنندهمستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد.من تا 15 سالگی جلوپنکه صدای اورنگوتال در میاوردم اطرافیانم تشویقم میکردن.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمونداریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه یاعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تاحالا تموم شده بودن
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
دوستم
مهموناشون
کاخ سفید رو سیاه شده
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه 30دقیقه دیگه زنگ بزن ...
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یههفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 
من یه خواهرزاده ی 3ساله دارم آقا... وقتی بیکارتوخونهنشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا24ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتیهم جوابشو میدم فقط نگام میکنه تازه وقتی هم میزنه زیرگریهمیپرسیم چی شد میگه دایی زد... من تااینحدم یعنی لطفامسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

يه روز سرد زمستوني با،بابام تو حياط وايساديم! باباههبرگشته بهم ميگه برو در حياطو ببند،هوا سرده، مامرفتيم،رسيدم نزديک در به خودم گفتم؛يعني در حياطو ببندمهوا گرم ميشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! ديدم يه لبخندخفني رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اينم باباست ما داريم!!!!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 
مامانـــم به مــــــدت یک هفته رفته خونه خالــــــم
مـــــــام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هــــــمریخت و پاش بود.
بـــــــراش اس ام اس دادم:
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالـــــــــی دارم
چه دنیایه رو به زوالــــــــــی دارم
مامانـــــــم هـــــــم تو جوابــــــم نوشته بود:
تنهای بـــــــی سنگ صبور
خونه ی ســــــرد و سوت کور
توی شبات سـتاره نیست
مونــــــــدی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ســـــــری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مـــــــــرد باش
یه چــــــند تا شکلک خنده شیـــطانی و زبون در آوردنمبرام فرســـــــتاده بود!!
خب مادر خانوووم الان چــــــه وقته حاضر جوابیه؟ پاشو بیابه خونه زندگیت برس دیگه :|
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخرخونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هروقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خوداداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 
یادش بخیر:
بچه که بودم خواهرم خیلی بچه بود!!! منم بش می گفتم هرکیخوراکی هاشو دیر تر تموم کنه برندس. بعد تند تند (مثل گاو) خوراکی هامو می خوردم. خب اونم برنده می شد بعد با حالتمظلومانه بهش می گفتم میای خوراکیاتو با هم بخوریم؟ اونمدلش می سوختو قبول می کرد بعد که خوراکیاش تموم می شد میزد زیر گریه. عالمی داشتیم.
زمان ما همه ساده بودن هی روزگار. پیر شدیم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره همبهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیرهبندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشترعلف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا برمی گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(
هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعهمیکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

امریکا روم موشک بندازه اگه دروغ بگم.
اقا ما تو یه هتل کار می کنیم (تو مشهد) دیروز یک گروه 45نفره داشتیم. از روستای بووق در شهرستان بووووق.(اسم شهر وروستاشونو نمیگم) اینا خدای سوتی بودن. توجهتونو به چندنمونه از سوتی هاشون جلب می کنم:
دکمه اسانسورو زدم درش که وامیشه می بینم یارو دارهدستشویی می کنه و میگه برو بیرون بی شور با بدبختی حالیشکردم این لامصب اسانسوره نه دستشویی.
یکی از اتاقا رفتم تلوزیون یادش بدم می بینم داره تو توالتفرنگی انگور می شوره.
بله ...... بازم بگم؟ نمی گم...
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 
یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با همنهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردممنتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جمع کنم !!!هان؟؟؟
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]