امریکا روم موشک بندازه اگه دروغ بگم.
اقا ما تو یه هتل کار می کنیم (تو مشهد) دیروز یک گروه 45نفره داشتیم. از روستای بووق در شهرستان بووووق.(اسم شهر وروستاشونو نمیگم) اینا خدای سوتی بودن. توجهتونو به چندنمونه از سوتی هاشون جلب می کنم:
دکمه اسانسورو زدم درش که وامیشه می بینم یارو دارهدستشویی می کنه و میگه برو بیرون بی شور با بدبختی حالیشکردم این لامصب اسانسوره نه دستشویی.
یکی از اتاقا رفتم تلوزیون یادش بدم می بینم داره تو توالتفرنگی انگور می شوره.
بله ...... بازم بگم؟ نمی گم...
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 
یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با همنهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردممنتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جمع کنم !!!هان؟؟؟
 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

دانستنی های جالب

 

1. اگر بینی خود را بگیرید، امکان ندارد بتوانید زمزمه کنید.
2. وقتی شیشه می شکند، ترک های آن باسرعت 3000 مایل در ساعت حرکت می کنند.
 3. در هر دقیقه حدود 200 نوزاد در جهان متولد می شوند.
 4. جلیقه ی ضد گلوله، خروجی اضطراری، برف پاک کن شیشه ی ماشین و پرینتر های لیزری همگی توسط زنان اختراع شده اند.
 5. انسان در زمان خواب بیشتر از زمانی که تلویزیون تماشا می کند کالری مصرف می کند.

خیلی باحاله برو ادامه مطلبو بخون...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

شعری تقدیم به پسران ترشیدهههههههههه

 
دوست دختر, شعر طنز, طنز ازدواج
 
     پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست
     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر
     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده
    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد...

beravid be edameye matlab lotfan


ادامه مطلب
[ یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

60سال زندگی مشترک!

زن و شوهری  بیش از 60 سال با یکدیگر به این صورت زندگی مشترکی داشتند:

آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند درباره همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند؛ مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و درباره ی آن هم چیزی نپرسد.

در همه این سال ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود، اما سرانجام یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. آنان در حالی که امور باقی را رفع و رجوع می کردند، پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را درباره آن جعبه به شوهرش بگوید. از او خواست تا در جعبه را باز کند.وقتی پیرمرد جعبه را باز کرد، دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ95هزار دلار در آن دید.

پیرمرد در این خصوص از همسرش پرسید. پیرزن گفت: هنگامی که ما قول و قرار ازدواج را گذاشتیم، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. اوبه من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد از سرازیر شدن اشک هایش جلوگیری کند.

فقط 2 عروسک در جعبه بود.پس همسرش فقط 2 بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجید بود. از این بابت در دلش شادمان شد و رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟ جریان اینها چیست؟

پیرزن در پاسخ گفت: «آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام»
 

[ شنبه 27 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

دوستان عزیزم سلام امیدوارم از قالب جدید وبم خوشتون بیاد به نظر خودم که جالب انگیز تر شدهراستی تا یادم نرفته فرا رسیدن ماه محرم رو به همه تسلیت میگم عزاداری یاتون قبول باشه

[ شنبه 27 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

وقت شناس باشید

 

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند. پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.انگار همین دیروز بود.راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بودم که برای اعتراف مراجعه کردم. 

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

رسم!

  

!!!چه رسم جالبی است   
    
...محبتت را می گذارند پای احتیاجت …
...صداقتت را می گذارند پای سادگیت …
...سکوتت را می گذارند پای نفهمیت …
...نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت …
...و وفاداریت را پای بی کسیت …
!!!و آن قدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود که تنهایی و بی کس و محتاج...

...آدم ها آن قدر زود عوض می شوند …
آن قدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی... 
...و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …

__,_._,___

 

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

جوک حیوانات!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••
دو تا جوجه عاشق همدیگه می شن . همش با هم بودن . اما وقتی بزرگ می شن هر دو تا خروس می شن ! . نکته ی اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو
•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••
یک روز یه گوسفنده با مامان باباش دعواش میشه میره سر کوچه تاکسی بگیره ، میگه : کشتارگاه ، کشتارگاه

ادامه مطلب
[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

عکس العمل پدر ی دختر

[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

عکس العمل یه خانوم خوشگل در برابر یه پیشنهاد بیشرمانه:
*
*
*
 
*
*
 

ای جان

[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

 
 
 
سخنرانی فراموش نشدنی ویکتور هوگو در مجلس فرانسه
 

ادامه مطلب
[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

سوتی در حد بوندسلیگا:دی

چهارشنبه شب قرار بود خالم اینا بیان خونمون ی دو روز مهمونمون باشن از اون جایی ام که بنده داداش ندارم صبا باس از خواب بیدار شم برم نون بخرم!!!!!!!!!!! 5شنبه صبح ساعت 6مامانم اومده بالا سرم هی صدام میکنه لیلا پاشو برو دو تا سنگک بخر لیلا پاشو برو دو تا سنگک بخر.... مامان تورو خدا بذار دو دیقه بخوابم میرم حالا دیر نمیشه ول کن نبود که خلاصه منم رفتم بعد از دوساعت وایستادن تو صف نون وایی واس10نفر آدم فقط دو تا سنگک کوچیک خریدم برگشتم!مامانم اومده میگه همین؟؟10نفر آدم همین؟؟؟؟؟؟؟!!!! خودمم هنگ کرده بودم واقعا دو تا سنگک شکم کیو سیر میکنه!!خلاصه منم به مامانم گفتم خودت گفتی پاشو برو دوتا نون بخر تقصیره من چیه؟!!حالا سرتونو درد نیارم روز بدش اومده میگه لیلا پاشو برو 5،6تا سنگک بخر پاشو برو 5،6تا سنگک بخر،خلاصه مام رفتیم این دفه 7تا سنگک خریدیم!حالا از این داستان چ نتیجه ای میگیریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هاااااااااااااااا که لیلا رو حرف مامانش حرف نمیزنه

[ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی

می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!*
**

* *
*وقتی کسی اندازت نیست *
* دست بـه اندازه ی خودت نزن...*
* *


ادامه مطلب
[ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

جوک

سرگرمی

دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه ، فرداشم زنه میره آزمایشگاه میگن بارداری!!!!
به این روش میگن گرده افشانی کردن!!!

 

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه!
وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه
وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه
وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه
وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه
بعد وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
 

ادامه مطلب
[ شنبه 20 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

ازدواج بهترین دوستم!

فاطی جون باورم نمیشه مزدوج شدی!!!برات آرزوی خوشبختی میکنم عشقم.فاطمه رفیق فابم!ی مدت غیبت میکرد سرکلاس نمیومد به منم نمیگفت واس چی نمیاد! ی روز رفتم مسافرت برگشتم دیدم خانم  ازدواج کرده! فاطی جون من که نائبت بودم حداقل به من میگفتی!به بروبچ میگم منم ی مدت غیبت صغری میرم بعد یهو باشوهرم ظهور میکنماز الان در جریان باشید

[ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

هههههههه دیروز به الهام گفتم حواست باشه جلو من سوتی موتی ندی ها!!!!! شبش تو وبلاگمه! نشسته کلی حرف سر مخف زده واسم، تازه ساعت 12شب یادش اومده چیا به من گفتهبعدش خواهشو تمنا که لیلا جون تو که این چیزارو تو وبت نمی نویسی؟ الهام جون من که لق مادرزاد نیسم ولی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

چه باحال!

چه تو حرم امام حسین بمبگذاری بشه،چه تو یه دیسکو تو ارمنستان؛
تعدادی از کشته شده ها ایرانی هستن

یه همچین آدمایی فعال و همیشه در صحنه ای هستیم ما

 دیشب خواب دیدم حضرت ایوب اومد به خوابم

گفتم شما کجا؟ اینجا کجا؟
دیدم چشاش پر اشک شد گفت: تو دیگه روی صبر منو , روسفید کردی
بیا این فیلتر شکن جدید رو بگیر

.

.

 

   

bodo borO edame matlab


ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

سوژه های وطنی!


ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

مرد هایی که فرشته اند...

[ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

 

 
افتتاح تلمبه های چند فازی استخراج

.
.
.
.
.
 

ادامه مطلب
[ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

نصیحت!

توی کافه‌ی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بب...خشید آقا! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین؟
- منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که
به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که
اونجاست مال شما بود!
- تو سیگار می‌کشی؟
............- نه!
- هواپیما داری؟
- نه!
- به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛ ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه

 به این میگن ضایع شدن در حد لالیگا!

[ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

قدرت مطلق در دست زنان!

ما در کشوری زندگی میکنیم که قدرت مطلق در دست زنان است و مردان ما انسانهایی منفعل وبی اراده هستند که هیچ نقشی در هیچ جا ندارند! چرا ؟؟ به دلیل اینکه :
در ایران زن اگر حجاب نداشته باشد ،مرد نمی تواند خود را کنترل... کند و منحرف می شود !
زن نباید تحصیل کند تا توازن جامعه برقرار باشد و مرد بدون منحرف شدن درس بخواند !
زن نباید شاغل باشد تا بنیاد جامعه محکم باشد و مرد منحرف نشود...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

ی دختره تو کلاسمون هست خیلی سن بالا میزنه!اون روز ازش پرسیدم متولد چه سالی هستی؟همچین اشوه ای واسم اومدا انگار میخوام ازش خواستگاری کنمعزیزم متولد 69ام چطور مگه بهم نمیاد؟!!!!!!!!!!!!!!منم گفتم آره عزیزم اصلا بهت نمیاد  انگار تازه از شیر گرفتنتیعنی خدای اعتماد به نفسا

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

تقلب!

لورفتن کسانی که در فروشگاهها زنان را دید میزنند....


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

ترول های بامزه!:دی

http://s3.picofile.com/file/7493003866/troll_3ali3_4_.jpg
http://s1.picofile.com/file/7493004080/troll_3ali3_5_.jpg
http://s3.picofile.com/file/7493008167/troll_3ali3_27_.jpg

ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

مردم به موجودی گفته میشه!!!!!!!!!!!!!!!

مَردُم به موجودی گفته میشه !!!

 
عروسی, مراسم عروسی, مطالب آموزنده
 
مَردُم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی.
برای مَردُم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟
کجا میری؟
... چند سالته؟
بابات چیکارس؟
ناهار چی خوردی؟
چند روز یه بار حموم میری؟
چرا حالت خوب نیست؟
چرا میخندی؟
چرا ساکتی؟
چرا نیستی؟
چرا اومدی؟
چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟
چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟
چرا چشات قرمزه؟ حشیش کشیدی؟
چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟
چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟
و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره....

ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

جمله های الهام بخش!

 
                               edame matlab

ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

بعضیا چقد با مزن!

اون روز استاد سر کلاس برگشته میگه کی میدونه گوشی های پزشکی که برای تشخیص بیماری ازون استفاده میکنن اسمش چیه؟یکی از پسرا استااااااد هنزفری نیست!!

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

امان از دست خانمااااااااااااااااااااااااا


 
یک خانم 45 ساله حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود . در اتاق جراحی کم مونده بود مرگ را  تجربه کند كه خدا رو دید و پرسید:
 
آیا وقت من تمام است؟
خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .
بنابراين پس از بهبود يافتن خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد:
1- کشیدن پوست صورت
2- تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)
3- جمع و جور کردن شکم .
و صد البته به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش هم بود !!!!
از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.
يكي دو ماه بعد ، پس اتمام آخرين عمل زيبايي بعد از مرخص شدن از بيمارستان در حالي كه ميخواست از خيابون رد بشه با يه ماشين تصادف كرد و كشته شد . !!!
وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟
.
.
 
خدا جواب داد :
اِ اِ اِ شما بوووووودی ???? چقدر عوض شدی نشناختمتون

 


[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]

woOW

 


ادامه مطلب
[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ ] [ panti ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 28 صفحه بعد